داستان غاز تخم طلا

۱۳۹۹/۵/۱۴

غاز تخم طلا

یکی بود یکی نبود.
مردی بود که به همراه همسرش زندگی می کرد، این دو بسیار خوش شانس بودند چرا که غازی داشتند که برایشان تخم طلا می گذاشت.
اگرچه آن دو به اندازه کافی خوش شانس بودند ولی کم کم این فکر به سرشان زد که آنها به این زودی ها ثروتمند نخواهند شد.

آنها فکر کردند که اگر غازشان می تواند تخم طلا بگذارد پس حتما درونش باید از طلا ساخته شده باشد و اگر آنها بتوانند همه آن فلزات گرانبها را یک جا به دست بیاورند خیلی زود ثروتمند خواهند شد.
به همین خاطر مرد و همسرش تصمیم به کشتن غاز گرفتند.

اما، با باز کردن شکم غاز آنها متوجه شدند که داخل بدن او همانند سایر پرندگان است.

نتیجه اخلاقی: قبل از انجام هرکاری خوب فکر کنید.

 

 

..